معنی از اقوام زردپوست

لغت نامه دهخدا

زردپوست

زردپوست. [زَ] (ص مرکب، اِ مرکب) یکی از نژادهای پنجگانه است و مردم چین، ژاپن، هندوستان، چین و تبت و مغول ها از این رسته اند. نژاد اصفر. ج، زردپوستان. و رجوع به زرد و اصفر و نژاد زرد شود.


اقوام

اقوام. [اَق ْ] (ع اِ) ج ِ قَوْم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی خویشاوندان و فرقه ها و گروهها و طایفه ها. (ناظم الاطباء):
چشم از آنروز که برکردم و رویت دیدم
بهمین دیده سر دیدن اقوامم نیست.
سعدی.
و رجوع به قوم شود.

فرهنگ عمید

زردپوست

کسی که پوست بدنش زردرنگ است، از نژاد زرد،


اقوام

قوم

مترادف و متضاد زبان فارسی

اقوام

ارحام، اقربا، بستگان، خویشان، وابستگان،
(متضاد) اغیار، بیگانگان

فرهنگ فارسی هوشیار

اقوام

جمع قوم، خویشان، طایفه ها

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اقوام

تیره ها

فارسی به عربی

اقوام

اقرباء

معادل ابجد

از اقوام زردپوست

835

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری